رشت ؛ شهری در چنگال عفریته فساد / بابک مهدیزاده
به گزارش پایگاه خبری و اطلاع رسانی وارنا ؛ رشت ، هیچ ندارد. حتی یک خیابان سالم هم ندارد. خیابان که هیچ ، حتی یک کوچه سالم هم ندارد که آسفالتش زخم خورده نباشد. حتی یک شهربازی برای بچه های این شهر ندارد. حتی یک مرکز عمومی تفریحی برای آدم بزرگ هایش ندارد. حتی یک سالن استاندارد برای کنسرت و تیاتر ندارد. حتی یک ورزشگاه ورزشی در شان و لیاقت نامش ندارد. یک میلیون جمعیت روزانه اش است اما سیستم حمل و نقل عمومی مناسب ندارد. مترو و تراموا پیشکش ، اتوبوس های درست و درمان هم ندارد. یک لحظه ی خلوت در خیابان های اصلی اش ندارد. سیستم ترافیک استاندارد ندارد. آقایان هروقت عشقشان بکشد مخروطی ها را می گذارند وسط خیابان و یکطرفه اش می کنند. فردایش می گذارند آن طرف خیابان ، آن یکی سمت را یکطرفه می کنند. میدان هایش که اصلا میدان نیستند. یک روز چراغ راهنمایی دارند یک روز هیچ قانونی، یک روز هم کلا مانع بتنی می گذارند یک طرفش و میدان بی میدان. یک روز خیابان هایش را اداره گاز می کند ، یک روز اداره برق و یک روز اداره آب و فاضلاب. زباله هم که در جای جایش می توان پیدا کرد. کثیف و آلوده. فرقی هم نمی کند خیابان پایین شهر باشد یا مرکز شهر یا بالای شهر. شهرسازی و ساختمان سازی هایش از هیچ قاعده و قانون مشخصی پیروی نمی کند و هویت و معماری بومی در آن جایی ندارد. رودخانه تمیز ندارد با آنکه دولت برای اصلاح سیستم پسماند برایشان بودجه تنظیم کرده بود. سیستم آب و فاضلاب استاندارد ندارد با آنکه پانزده سال پیش قراردادش را با سازمان جهانی بسته بودند.
رشت به مردمانش زنده است. اگر نبود خوش نشینی مردمانش و هوای سالم خدادادی اش و طبیعت سحرانگیزش ، جایی برای زندگی استاندارد هم نبود. این رشتی ها هستند که با فرهنگ شان ، رشت را زنده نگه داشته اند. بی پول شاید باشند اما بلدند چطور بخورند ، به چه شکل لباس بپوشند و چگونه شادی کنند. شاد زیستن در خونشان است. می خندند و می رقصند تا سرنوشت تلخ و ناعادلانه شهر زیبا اما فقیرشان را تحقیر کنند. رشتی ها و گیلانی ها باهم بودن و باهم خندیدن و باهم رقصیدن و باهم لذت بردن را خوب بلدند، بهتر از هر قوم دیگری در ایران ، شاید. به همین دلیل رستوران هایش غلغه است ، جلوی گاری های کبابی اش صف می کشند، عروسی ها و جشن هایشان ، هر قیمتی که باشد، همیشه و هر ماه از سال به راه است. کنسرت هایش با تمام گرانی ها پر از جوان و پیر است. تیاترهایش پرمخاطب است. این سرخوشی و عادت به تفریح ، تحملشان را برای زندگی ناعادلانه ای که مسئولان شهری برایشان رقم زده اند بالا برده است. اما خود را شایسته اش نمی دانند. رشت ، شایسته ی رشتی ها نیست. رشت ، در شان رشتی ها نیست.
رشتِ کنونی محصول سیاست های خودپسندانه و منفعت طلبانه مسئولانی است که اگرچه عمر کاری شان به عنوان شهردار به یک سال هم نمی رسد اما تبعات سیاه مدیریتی شان تا سال ها در این خاک سبز می ماند. رشتِ کنونی محصول سیاستورزی شوراییانی است که به جرم اختلاس دستگیر شدند و شوراییان دیگری که اگرچه دستگیر نشدند اما نقاب شهر دوستی شان از چهره شان افتاده و منفعت طلبی شان بر همگان آشکار شده است. رشتِ کنونی محصول آن مدیری است که برای خودش حکم می زند، محصول آن مدیری است که برای آن مدیرِ خود حکم زده نه تنها توبیخ نمی نویسد که در همان منصب نگهش می دارد، رشتِ کنونی محصول آن مدیری است که برای خودش تشویقی مالی می زند و محصول آن اعضای شورایی است که با این حال او را جزو کاندیداهای شهرداری می کنند. رشتِ کنونی محصول آن مدیری است که میلیاردها تومان شهرداری را بدهکار می کند اما همچنان بر راس نهادی است که احکامش خارج کردن میلیون ها تومان پول از جیب شهروندان به بهانه کمیسیون های شماره دار است. رشتِ کنونی محصول عملکرد مدیری است که کوس رسوایی اش را تمام رشتی ها شنیده اند اما باز مدیر ارشد است و می خواهد شهردار شود.رشتِ کنونی محصول بی پروایی مدیری است که از جیب بیت المال به فلان مجری تلویزیون پول می دهد تا سیاستش را برای شهردار شدن رفیق گرمابه و گلستانش اجرا کند. رشتِ کنونی محصول سفر مدیرانی است که خیلی از جاهای دنیا را با پول ملت گشته اند اما به مردم و طلب هایشان که می رسند می گویند «شهرداری پول ندارد».رشتِ کنونی محصول ساخت و پاخت مدیران و پیمانکارانی است که بودجه می گیرند و بودجه می دهند اما نیمی از بودجه را هم صرف پیمانِ کاری شان نمی کنند. رشتِ کنونی محصول هر کارمند و کارشناسی است که زیرمیزی جزیی از درآمد ماهیانه اش شده است. رشتِ کنونی محصول کسانی است که چنین مدیری را می خواهند شهردار کنند و گوششان نمی شنود که یک شهر فریاد زده است «او را شهردار نکنید». رشتِ کنونی محصول شوراییانی است که برای شهردار شدن یک فرد ، با او از قبل، از قبل از اعلام رسمی کاندیداتوری اش، «می بندند». محصول شوراییانی است که پیمانکارِکار طلب کار از شهرداری را کاندیدای شهرداری کرده اند. محصول شوراییانی است که نمی خواهند با مدیران صاحب نام و ملی به عنوان شهردار کار کنند و به جایش می روند سراغ آدم هایی که به زور در حد دهداری هستند تا بتوانند کنترلشان کنند و اعوان و انصار خود را بر اداره امور شهر ، انتصاب ، تا از این خوان نعمت و سفره ی پهن بهره ببرند. رشتِ کنونی محصول شوراییانی است که عرضه انتخاب یک شهردار خوب را هم ندارند . رشتِ کنونی محصول آن آدم هایی است که خود را خبرنگار می دانند اما با پول و حکم مشاوره و عکس های یادگاری با اصحاب قدرت ، به هر سمتی همچون باد می وزند. آن هایی که پول می گیرند تا رقیب را با مطالب زرد و سطح پایین شان «بزنند».آن هایی که پول می گیرند تا چشمشان را بر روی هر پلیدی ببندند و فکر و ذکرشان این باشد که چطور فلانی را «هوا» دهند و بر این مستی با قدرت بودنشان بخندند. رشتِ کنونی محصول بی تفاوتی آن هایی است که باید خِیر اینان را بگیرند و قانون را بر سرشان هوار کنند اما نمی گیرند و نمی کنند. رشتِ کنونی محصول بی تفاوتی همه ما شهروندان است که وقتی ماشین مان در چاله می افتد و زهوارش درمی رود فقط فحش را می کشیم به مسببش اما نمی رویم یقه شهردار منطقه را نمی گیریم تا با دستان نازک و لطیفش ، چاله را برایمان آسفالت کند. رشتِ کنونی محصول رفتار آن دسته از شهروندان است که این همه زشتی را می بینند اما نه تنها سکوت می کنند که اگر راه داشته باشد مثل همان مدیران و شوراییان هم رفتار می کنند. رشتِ کنونی محصول فراموشیِ تک تک ماهاست که شب ها ، غصه این شهر را در سرخوشی های افسرده و غمناکمان می ریزیم و در خفا اشک می ریزیم. اما روز که می شود همچنان بی تفاوتیم و شهر زیبایمان در چنگال عفریته فساد همچنان اسیر می ماند. خواهش می کنم بازی انتخاب شهردار را تمام کنید که دیگر حوصله همه مان سر رفته است. فرقی نمی کند کدام یک از شمایان کلید شهر عزیزمان را بگیرید. نهایت ۶ ماه می مانید. اما آنچه که بر جا می گذارید شرمندگیِ منِ رشتی است که هر روز باید زشتی های تحمیل شده بر شهر زیبایم را ببینم و بگریم به خاطر پوست آن هایی که کلفت شده و جیب شان ، پر.. و پوزخندی که به ریشمان می چسبد.