حامد عبداللهی پیروز بازی فرسایشی شهرداری رشت شد اما بازنده بزرگ، اخلاق بود که به مسلخ سیاست و منافع فردی و گروهی برده شد.
به گزارش پایگاه خبری وارنا : وقتی یکی از سایت های منتقد عبداللهی پا را فراتر از نقد گذاشت و در مطلبی تهدید کرد که فیلم عروسی مختلط در تالار عروسی متعلق به حامد عبداللهی را پخش می کند ، جامعه را با شوکی بزرگ روبرو کرد که چطور سایتی نزدیک به اصلاح طلبان (حزب ندا) تا این اندازه قصد پشت پا زدن به معیارهای اخلاقی را دارد.
واکنش آنقدر زیاد بود که مسئولان سایت سریعا مجبور شدند از انتشار فیلم خودداری کنند اما حاضر به عذرخواهی نشدند.
این تنها نمونه ای از رفتارهای غیراخلاقی در جامعه رسانی بود.
در تمام این روزها و هفته های منتهی به انتخاب شهردار سایت های حامی حامد عبداللهی که عکس جمع دوستانه شان در اتاق مدیریت تالار گلستان توسط مدیر جوان این تالار به عنوان یکی از بهترین هم نشینی ها منتشر شده بود در حمایت از عبداللهی آنقدر سنگ تمام گذاشتند که بعضا سراغ زندگی خصوصی و سیاسی تک تک اعضای شورا که مخالف عبداللهی بودند رفتند.
خلاصه خبرهای ناراست و غیرحرفه ای آنقدر زیاد شد که نمونه اش حتی در بازار پاپاراتزی ها و رسانه های زرد هم یافت نمی شد و تنها بدلش رسانه های عجیبی چون رادیو فلان و رادیو بهمان هستند که یکی کار را به انتشار عکس برهنه و انتصابش به یکی از مدیران زن شهرداری رساند و دیگری هم از توهین به بسیاری از مدیران دریغ نکرد.
این وسط اما اخلاق به قربانگاه سیاست رفت و ذبح شد تا جامعه هاج و واج بماند از این همه دریدگی و تهمت پراکنی های بی سند و منبع.
رسانه برآیندی از فضای سیاسی است. چه آن ها که با پول سیاستمداران ، اجاره ای می شوند و چه آن ها که منافع سیاستمداران ، مزدورشان می کند. وقتی یک عضو شورا در صحن علنی می خواهد دهن بعضی ها را گل بگیرد یا برای مردم به خاطر رایشان اظهار تاسف می کند و یا سه عضو اصلاح طلب شورا به دلایل نامعلوم به عقبه سیاسی شان پشت می کنند و حاضرند به خاطر گزینه ای نه چندان قابل دفاع انتقاد شدید همفکرانشان را به جان بخرند و یا اینکه اصولگرایان به کاندیدای اصلاح طلبان رای می دهند و اصلاح طلبان به کاندیدای خودشان رای نمی دهند تا مرزهای سیاسی در نوردیده شود و حماسه سیاسی دیگری در گیلان رقم بخورد همه و همه نشان از عدم فقدان اخلاق در تصمیم گیری های سیاسی دارد که به طرز تاسف آوری خودش را در رسانه ها و خبرپراکنی های غیرمستدل نشان می دهد. حال این فضا چه تاثیری بر کنش های اجتماعی و مردم عادی و روابط روزمره شان می گذارد وقتی شبانه روز در آماج این اخبار قرار می گیرند.
نعیمی، جامعه شناس: فساد رسانه ای ، بی اعتمادی را در جامعه گسترش می دهد
دکتر عباس نعیمی جورشری ، استاد جامعه شناسی دانشگاه گیلان درباره بی اخلاقی های رسانه ای سال های اخیر در گیلان می گوید: پاسخ به این پرسش که اخلاق رسانه ای چه تاثیری بروی جامعه می گذارد، را می توان به سه مولفه ارجاع دارد: معرفت شناسی اخلاق، جامعه شناسی رسانه و هستی شناسی جامعه. در این مجال مختصر مقصود از اخلاق همانا اخلاق در عرصه عمومی است که بر مبنای آن عرصه خصوصی افراد محترم شمرده می شود و واکاوی و فاش گویی درباره آن رذیلت است. مجاز نیستیم درباره حریم شخصی انسانها، رویدادهای زندگی خصوصی و سبک زیستی آنها افشاگری کنیم کماانکه مجاز نیستیم اساسا در آنها جستجو و کنجکاوی نماییم. از سوی دیگر ضرورت است که تخلفات عمومی، شرارت اقتصادی و فساد سازمانی به اطلاع عموم رسانده شود تا نظارت سراسری و خیر عمومی تحقق یابد. به فهم من این وجهی مهم از وجوه جامعه مدنی و زیست مدرن است که البته در مبانی کهن و دینی نیز به تایید می رسد چنان که از جمله صفات باریتعالی در آموزه های توحیدی “ستار العیوب” بودن است. گلستان سعدی بزرگ انبان ارزشمندی است از این آموزه های اخلاقی که کمتر در زیست امروز محل رجوع است.
در کشورهای توسعه نیافته رسانه عموما ابزاری است برای بده بستان های شخصی یا عقده گشایی های طیفی
وی می افزاید: جامعه شناسی رسانه نیز به شما می گوید که نهاد قدرت بر رسانه تاثیر مستقیم دارد. در ادبیات مارکسیستی، طبقات بالا بر رسانه چیره هستند و جهت آن را بر حسب منافع شان تعیین می کنند. ضمن اینکه این سخن درست است اما ناقص است. به نظرم با یک نگاه دارندورفی می توان دقیقتر بیان داشت آنچه رسانه را جهت می دهد قدرت است که ثروت آن را تقویت می کند. در کشورهای کمتر توسعه یافته رسانه مستقل به پشتوانه جامعه مدنی حاضر است و با رسانه های ابزاری جدل می کند. اما در کشورهای توسعه نیافته رسانه عموما ابزاری است برای بده بستان های شخصی یا عقده گشایی های طیفی. چنان که مدیران پایگاه های خبری یا جراید برای دریافت پست های سازمانی یا رانتهای مالی از رسانه به عنوان ابزار معامله استفاده می کنند. اکنون این شکل از رسانه در ایران به وفور یافت می شود چنانکه یادآور عهد قاجار و خرید و فروش مناصب است. این همان نقطه ای است که اخلاق قربانی می شود و شده است.
وی ادامه می دهد: هستی شناسی جامعه در ادامه دو مولفه فوق بیانگر نقش دوگانه آن است. جامعه هم رسانه را می سازد و علت آن است و هم از آن اثر می پذیرد و معلول است. کنش و واکنش مستمر بین جامعه و رسانه قرار دارد. فساد رسانه ای و کثرت بی اخلاقی خبری، دستکم یک صفت را در جامعه افزایش می دهد: بی اعتمادی. بحران اعتماد خود مولد انواع آسیب های اجتماعی است همچون دروغ، خشونت، کم فروشی و…
یوسفی، روزنامه نگار: بخشی از فضای مسوم رسانه ها متاثر از لمپنیسم سیاسی و اجتماعی است
اما واقعا چرا فضای رسانه ای در گیلان تا این اندازه مسموم و بی اخلاق شده است. آن هم استانی که اولین رسانه های حرفه ای و پر مخاطب را در ایران داشت و روزنامه نگارانش از صوراسرافیل در گذشته گرفته تا سیروس علینژاد در زمان حال از سرامدان این حرفه در ایران محسوب می شدند و می شوند. مجید یوسفی ، روزنامه نگار گیلانی شاغل در تهران در پاسخ به این سوال می گوید: ما در عصر رسانه های شخصی شده زندگی می کنیم. بخشی از این هرج و مرج رسانه ای بواسطه ساختارشکنی بر دروازه بانی غول های رسانه ایست. عبور مطالب و یادداشت ها از فیلترهای رسانه ها طی دهه های گذشته آنقدر دشوار و پیچیده شده بود که جهان به سمت رسانه های فردی و شخصی حرکت کرده است. این شاید مزایای زیادی داشته باشد اما یک قبح آن همین است که می بینیم که محتوای هجو و مبتذل در رسانه ها به شدت افزایش یافته است. بخشی دیگر این است که استاندارد مدیران رسانه ها خصوصا در جامعه ما به شدت افت کرده است. کم و بیش نباید مدیر یک رسانه کمتر از ۱۵ سال تجربه حرفه ای داشته باشد. در عین حال نباید سال های متمادی از عرصه خبررسانی دور مانده باشد. لازمه یک کار حرفه ای رعایت استانداردهاست. سال هاست منابع معتبر و مطمئن قربانی سرعت اطلاعات، خبررسانی صحیح و دقیق قربانی گستردگی پیام ها شده است. رعایت عناصر و ارزش های خبری برای جامعه روزنامه نگاران دست و پاگیر شده است. همه اینها استانداردهای رسانه های مکتوب و مجازی را کاهش داده و به همین جهت حرفه روزنامه نگاری در اختیار جامعه به شدت جوان، خام و ناپخته قرار گرفته که با حاشیه سازی و شایعه پراکنی برای بقای خود می جنگد.
وی می افزاید: از سوی دیگر، نهادهای صنفی روزنامه نگاری بجای پشتیبانی و خدمات رسانی صنفی ـ حقوقی خود به ابزارهای سیاسی تبدیل شده اند. اغلب نهادهای صنفی طی یکی دو دهه گذشته به شدت سیاسی شده و از وظایف اصلی خود بازمانده اند. بخشی از فضای مسموم حاکم بر رسانه ها، متاثر از لمپینیسم سیاسی و اجتماعی است که متاسفانه سال هاست برمسند برخی از امور و شریان های اصلی جامعه قرار گرفته اند که بجای مدیریت پروژه ها و بحران ها خود به وارفتگی جامعه و نیز پسرفت آن دامن می زنند. در چنین جامعه ای به جای سیاست ورزی حرفه ای به لابی گری قومی و قبیله ای و سابوتاژ سیاسی روی آورده اند و متاسفانه در این عرصه رسانه ها را با تزریق بودجه و سرمایه های دولتی و حتی از سرمایه های شخصی ابزار امیال خود نموده اند.
با ارتقای استانداردهای روزنامه نگاری می توان هزینه بقای روزنامه نگاری بی مایه را بالا برد
این روزنامه نگار درباره تاثیر این نوع رسانه ها بر جامعه می گوید: بی اعتمادی به منابع رسانه ها و انحراف اذهان عمومی نسبت به مسایل اصلی یک جامعه و سوق دادن به مسایل حاشیه ای و بی مایه که نتیجه ای جز هرج و مرج نخواهد داشت.
یوسفی در پاسخ به این سوال که چطور می شود جلوی این فضای مسموم و غیراخلاقی را گرفت می گوید: ارتقاء کیفی رسانه ها از جمله دقت در محتوای اخبار و گزارش ها، بهره گیری از همه نخبگان و فعالان یک جامعه برای پیشبرد اهداف اطلاع رسانی، توجه کارشناسی به مسایل اصلی و بحران های واقعی یک جامعه، دقت در رعایت استانداردهای روزنامه نگاری می تواند تا حد قابل توجه ای این فضای مسموم را کاهش دهد. به عبارت دیگر، شخصا معتقدم که با ارتقاء استانداردهای روزنامه نگاری می توان هزینه بقا برای روزنامه نگاری کم مایه و بی مایه را به شدت افزایش داد.
شهردار انتخاب شد.اما این آخرین انتخاب و آخرین کنش سیاسی نیست. مردم در حال نظاره اند. در حال تماشای اوج ابتذال و بی اخلاقی برای یک پست مدیریتی که عمر متوسطش در تمام این سال ها تنها یک سال بوده است. مردم این بی اخلاقی ها را می بینند و می پرسند این صندلی ها چقدر ارزش دارد؟ و اینگونه روز به روز از اعتمادشان به مدیران و حاکمیت کمتر و کمتر می شود.